X
تبلیغات
پاسخ شاعرانه یک دختر شیرازی به توهین کنندگان به چادر/غرورِ مخملی - سجاده ای پر از یاس پاسخ شاعرانه یک دختر شیرازی به توهین کنندگان به چادر/غرورِ مخملی - سجاده ای پر از یاس
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
امروز : دوشنبه 103 اردیبهشت 17 ، 1:39 صبح
هرگاه مرد با ایمان برادر خود را خشمگین ساخت ، میان خود و او جدائى انداخت . [ گویند : حشمه و أحشمه ، چون او را بخشم آورد . و گفته‏اند شرمگین شدن و خشم آوردن را براى او خواست . و آن گاه جدائى اوست ] . [ و اکنون هنگام آن است که گزیده‏هاى سخن امیر مؤمنان علیه السّلام را پایان دهیم ، حالى که خداى سبحان را بر این منّت که نهاد و توفیقى که به ما داد سپاس مى‏گوییم . که آنچه پراکنده بود فراهم کردیم و آنچه دور مى‏نمود نزدیک آوردیم . و چنانکه در آغاز بر عهده نهادیم بر آنیم که برگهاى سفید در پایان هر باب بنهیم تا آنچه از دست شده و به دست آریم در آن برگها بگذاریم . و بود که سخنى پوشیده آشکار شود و از آن پس که دور مینمود به دست آید . و توفیق ما جز با خدا نیست . بر او توکل کردیم و او ما را بسنده و نیکوکار گزار است . و این در رجب سال چهار صد از هجرت است و درود بر سید ما محمد خاتم پیمبران و هدایت کننده به بهترین راه و بر آل پاک و یاران او باد که ستارگان یقین‏اند . ] [نهج البلاغه]
پاسخ شاعرانه یک دختر شیرازی به توهین کنندگان به چادر/غرورِ مخملی

پس از توهین نشریه بخارا با چاپ شعری از منصور اوجی در آخرین شماره‌ی خود، به زنان چادری، پروانه نجاتی شاعره جوان شیرازی با سرودن چند بیت پاسخ وی را داه است. آنچه در ادامه می آید غزل غرور مخملی ریحانه شهر است که این شاعر جوان به شیرازه ارسال کرده است.

غرورِ مخملیِ ریحانه شهر

پروانه نجاتی

پوشیده بود روسری و چادری سیاه

تابیده بود در دل شب مثل قرص ماه

محجوب بود، کفش و لباسی تمیز داشت

مثل فرشته با ادب و خوب و سر به راه

بی اعتنا به چشم هوسناک رهگذر

بی اعتنا به شهر، به مدهای گاه گاه

آرام و با وقار، نجیبانه می گذشت

از کوچه های رنگی آلوده ی گناه

فکری بلند داشت و آرامشی بزرگ

چرخانده روی زمین حلقه نگاه

ریحانه بهشتی شهر است فاطمه

باz یک غرور مخملی و چادری سیاه





کلمات کلیدی :